ننگ بر این سکوت باد!
باران سردی می بارد می بارد، بارانی به سردی و بی رنگی خون « انیسه » دوشیزۀ قهرمان کاپیسا که شاید در آن سوی سده های دور پیوندی دارد با « روشنک »، بانوی که تمام روز در برابر سکندر شمشیر زد و سکندر بر او پیروز نشد. باران می بارد و اندام پیر و برهنۀ زمین می لرزد چنان اندام زاغه نشینانی در زیر شلاق نفس های سرد باد های زمستانی. خون انیسه نیز با همین سردی و بی رنگی بر زمین ریخت، نه خون او را کور دلان بی معرفت، که نفرین به نام و ننگ شان باد بر زمین ریختند! آب از آب تکان نخورد؛ او چنان سیب سرخی از شاخ بلند جوانی فرو افتاد و زاغان شوم حادثه با قارقار نحس در آسمان پیروزی سیاه خوش پرواز کردند ... ادامه
از کابل تا غوربند در دایره های تیرباران
طالبان زنی را در غوربند تیر باران کردند. در منطقۀ شینوار غوربند، در ولایت پروان. زن جوانی را که گفتند نجیبه نام داشت. من در تلویزیون دیدم و به بدبختی سرزمین خود گریستم، او را در جایی رو به گودالی نشانده بودند. تفنگدار با ناموس!!! پنجه در ماشۀ کلیشینکوف در پشت سر او ایستاده و به بی تابی یک پلنگ گرسنه، بی قرار فشار بر ماشه است.... ادامه
نشست توکیو و دو راهه ی رازناک سَرنوشت!
درخـــتی کــه تلخـــش بود گوهـــرا
اگـــر چرب و شیـرین دهی مر ورا
همـــان میـــــوه ی تلخـــت آرد پدید
از او چرب و شیرین نخواهی مزید
شاید بر من خرده گیرند که در میان این شعر ابو شکور بلخی و نشست توکیو چه پیوندی وجود دارد که این جا بر پیشانی این نبشته آمده است. شاید با یک تعبیر شاعرانه بتوان گفت، آن نهالی را که جامعهی ... ادامه
استاد خلیل الله خلیلی به وطن برگشت
بیست و پنج سال از آن بامداد غمناک می گذرد که استاد خلیل الله خلیلی به روز چهاردهم ثور ١٣٦٦ خورشیدی در زیر آسمان سیاه غربت، در پاکستان جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدینگونه مرگ بر بلندترین قله ی شعر معاصر فارسی دری افغانستان سایه ی سنگین و سیاهش را فروافکند. هرچند او خود در شعری وصیت کرده بود که سرزمینش افغانستان، زخم های زیادی خورده و یک بار دیگر سینه ی زخم خورده ی آن را چاک نزنند! بلکه بگذارند تا او در کنار تربت آواره گان بخوابد!... ادامه